پاک کردن، پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
پاک کردن، پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
پاک رو، خوش رفتار، نیک رفتار، پارسا نیکو رو، زیبا، خوب رو برای مثال یکی سیرت نیک مردان شنو / اگر نیک بختیّ و پاکیزه رو (سعدی۱ - ۸۷ حاشیه) برای مثال خاتون خوب صورت پاکیزه روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی - ۱۰۲)
پاک رو، خوش رفتار، نیک رفتار، پارسا نیکو رو، زیبا، خوب رو برای مِثال یکی سیرت نیک مردان شنو / اگر نیک بختیّ و پاکیزه رو (سعدی۱ - ۸۷ حاشیه) برای مِثال خاتون خوب صورت پاکیزه روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی - ۱۰۲)
پاک مغز. پاکرای. که مغز و اندیشۀ پاک و درست دارد. زیرک. تیزهوش. تیزویر. که عقل و فکر رسا دارد: یکی پرخرد مرد پاکیزه مغز که بودش زبان پر ز گفتار نغز. فردوسی. ولیکن یکی داستانست نغز اگر بشنود مرد پاکیزه مغز. فردوسی. چه گفت آن خردمند پاکیزه مغز کجا داستان زد ز پیوند نغز. فردوسی. که بیداردل بود و پاکیزه مغز زبان چرب و شایستۀ کار نغز. فردوسی. بدو گفت کای پیر پاکیزه مغز همه رای و گفتارهای تو نغز. فردوسی. ابا پند و اندرز و گفتار نغز بزرگان ایران پاکیزه مغز... فردوسی. نهادند خوان وخورشهای نغز بنزد شهنشاه پاکیزه مغز. فردوسی. بدانست کان پیر پاکیزه مغز بزرگست وشایستۀ کار نغز. فردوسی. چو سالار شاه این سخنهای نغز (شاهنامه) بخواند ببیند بپاکیزه مغز ز گنجش من ایدر شوم شادمان کز او دور بادا بد بدگمان. فردوسی. بیاورد خوان با خورشهای نغز جوان پرمنش بود و پاکیزه مغز. فردوسی
پاک مغز. پاکرای. که مغز و اندیشۀ پاک و درست دارد. زیرک. تیزهوش. تیزویر. که عقل و فکر رسا دارد: یکی پرخرد مرد پاکیزه مغز که بودش زبان پر ز گفتار نغز. فردوسی. ولیکن یکی داستانست نغز اگر بشنود مرد پاکیزه مغز. فردوسی. چه گفت آن خردمند پاکیزه مغز کجا داستان زد ز پیوند نغز. فردوسی. که بیداردل بود و پاکیزه مغز زبان چرب و شایستۀ کار نغز. فردوسی. بدو گفت کای پیر پاکیزه مغز همه رای و گفتارهای تو نغز. فردوسی. ابا پند و اندرز و گفتار نغز بزرگان ایران پاکیزه مغز... فردوسی. نهادند خوان وخورشهای نغز بنزد شهنشاه پاکیزه مغز. فردوسی. بدانست کان پیر پاکیزه مغز بزرگست وشایستۀ کار نغز. فردوسی. چو سالار شاه این سخنهای نغز (شاهنامه) بخواند ببیند بپاکیزه مغز ز گنجش من ایدر شوم شادمان کز او دور بادا بد بدگمان. فردوسی. بیاورد خوان با خورشهای نغز جوان پرمنش بود و پاکیزه مغز. فردوسی